
Hi•-•
همون طور ک معلوم شده بود یونجون هم میخواست منفی های خودشو آموزش بده تا بالاخره بتونه به هر نحوی شده اون پسر رو بدست بیاره نه اینکه اولین بارش بوده باشه نه نه اون خیلی وقت بود ک سازمان رو مدیریت میکرد و مثل برادرش همیشه در حال آموزش دادن منفی هاش بود ولی این دفعه فرق میکرد! اون میخواست تلفات بده و به هر نحو کوفتی اون پسر رو بدست بیاره اونروز برای شروع آموزش ها نیرانش هاش رو توی سالن اصلی یا همون سالن اجتماعات جمع کرد و شروع کرد به سخنرانی کردن: ((نیرانش های عزیز حدود چند ماه دیگه مسابقات بین سازمانی برگزار میشه و هممون برای یک هدف میجنگیم! ممکنه دوستامون،خانوادمون و حتی معلمامونو از دست بدیم پس هرکس شجاعتشو نداره از این جمع بره بیرون و پشت سرشو نگاه نکنه)) چند دقیقه صبر کرد تا ببینه کسی زیر نگاهش جرعت میکنه بره بیرون یا نه و خب خوشبختانه کسی خطر نکرد و نرفت پس ادامه داد: ((خوشحالم ک به خاطر هدف مشترکمون همه با هم متحد شدیم برم سراغ اصل مطلب...از فردا آموزش هاتون به طور فشرده شروع میشه درسته ک الان هم درحال آموزش هستین ک امیدوارم در کنار تیم مجربمون(نگاهی میندازه به چان و بقیه اعضای تیم خودش و لبخند میزنه)ی روزی تک تکتون رو ببینم(صداش رو کمی جدی کرد و ادامه داد)سازمان مقابل رو دست کم نگیرید و در حد توان تون درس بخونین و تلاش کنین به امید اینکه قهرمانی این دوره جدید نصیب ما بشه،حالا از جناب بنگچان تقاضا میکنم بیان روی صحنه و کلاس هارو براتون شرح بدن ممنونم)) با اتمام سخنرانیش سالن براش دست زد و ساکت شد تا چان وارد بشه چند ثانیه گذشت و پچ پچایی ک حاوی گله کردن از دیر کردن دستیار اصلی مدیر بود بلند شد و همزمان توی پشت صحنه یونجون عصبی از اینکه چان چند دقیقه پیش جلو چشمش بود و دقیقا وقتی نیازش داشت کدوم گوری رفته بود؟سعی کرد خودشو جمع کنه و یکی از کارکنان رو فرستاد تا بگه ی مشکلی پیش اومده و چان نمیتونه بیاد تا سالن رو تخلیه کنن یونجون ک از شدت عصبانیت گرمش شده بود فقط تونست بگه ((وقتی اومد بفرستش اتاقم))و دور بشه تا ی وقتی ب کسی آسیبی نرسه همینطور هم کلی براش به مضخرف ترین شکل ها شایعه میساختن و اونایی ک از رابطه برادری دو تا رییس خبر نداشتن شیپشون میکردن! واقعا شرم آور محض بود...
اون دوتا برادر،ک هان و یونجون باشن، درسته که سر مثبت و منفی بودنشون ی سری اختلاف دارن ولی به اصرار پدر و مادر خانواده چهار نفرشون هر جمعه ی روز کامل رو پیش هم میگذرونن چون پدرش متقاعد بود این نشست و برخاست ها باعث میشه اونا یادشون نره قبل اینکه مقابل هم باشن برادرن و البته یونجون به عنوان پسر کوچیکتر همیشه سر وقت حاضر میشد ولی به دلایلی برادر بزرگترش هفته پیش تشریفشو نیاورده بود اونم به خاطر اینکه سرش شلوغ بود ولی تا جایی ک به یونجون مربوط میشد سازمان اون الان در آروم ترین وضعیت خودش بود!خب کل اون روز خودش تنهایی با مادر و پدر مثبتش سر کرد و خب صد در صد خیلی سخت بود چون وقتی هان بود اونا بیشتر با پسر *_عزیز دردونه مثبتشون_* ترجیح میدادن حرف بزنن تا اون ته تغاری بهرحال اونروز گذشت و یونجون حسابی شک کرد ک برادرش ی کاسه ای زیر نیم کاسشه پس بعد از کلی تحقیق و رشوه دادن به چند نفر و هک چندین باره تلفنش فقط به ی کلمه رسید _امگاورس_ تقریبا تمام موضوعاتی ک برادرش دربارش تحقیق کرده بود،کتاب خونده بود و سرچ کرده بود در حول این موضوع میگذشت در حالی ک یونجون اولین باری بود ک اونو شنیده و دیده بود پس سعی کرد در بارش اطلاعاتی بدست بیاره ولی تنها چیزی ک به دست آورد چند تا فن فیکشن از دخترای نوجوونی بود ک عاشق پسرای ۲۰ سالن و دیگه هیچی دستگیرش نشد...
ی مدتی رهاش کرد و دست از سر برادرش برداشت ولی وقتی اتفاقی چشمش ب ی مقاله ای به نام((امگاورس،دنیای ماورای ما،نوشته جولز سباستین))افتاد کنجکاو شد تا بیشتر بدونه درسته ترجمه کردنش یکمی سخت بود ولی خب بالاخره از این مترجم به اون مترجم و از این برنامه به اون برنامه بالاخره تونست ی ترجمه خوب پیدا کنه اینم مقاله ای ک خوند: ((دنیای امگاورس دنیایی ماورای ما! تاحالا براتون سوال شده ک دنیا های موازی واقعیت دارند؟و اگر دارند از چه جنسی اند؟امروز با تحلیل یکی از این دنیا ها ک درصد کمی ازش خبر دارن با من همراه باشید،امگاورس! دنیای امگاورس برای اولین بار توی فن فیکشنی به نام *god of love* ک توسط یک شخص ناشناس نوشته شده بود به دنیا معرفی شد یعنی اولین کسی ک اینقدر درباره این دنیا اطلاعات داشت که بتونه داستانشو بسازه نویسنده *god of Love* بود هیچ ردی یا جایی از خودش به حا نگذاشت و همه پارت هارو توی یک روز آپ کرد پس نتونستیم خودش رو پیدا کنیم اما با دسترسی به داستان هاش تونستیم اطلاعات خیلی کارآمدی رو بدست بیاریم توی این فن فیکشن شخصیت ها به سه دسته آلفا،امگاوبتا تقسیم میشن آلفا تا یجورایی نقش مرد هارو دارن در دنیای ما البته قبل از اینکه ادامه بدم لازم به ذکره که این ها همش″جنسیت ثانویه″نامیده میشه پس ممکنه کسی جنس مونث باشه ولی جنثیت ثانویش آلفا باشه و بلعکس،امگا ها خیلی ظریف ترن و اغلب به صورت طبیعی رنگ موی فانتزی دارن و البته داشتم رحم بهشون شانس بچه دار شدن و ″ادامه نسل″رو میده.بتا ها آدم های عادی مثل ما هستن. توی دنیای امگاورس هرکسی با توجه شخصیت خودش یک رایحه مخصوص داره و خب این رایحه ها ممکنه از بوی گل تااااا بوی آتیش باشن.اونطور ک ما متوجه شدیم دنیای امگاورس سیستمی مثل دنیای ما داره ولی برای مثال در علم پزشکی و آناتومی بدن،با توجه به قابلیت باروری امگا هاشون،تفاوت های عظیمی دیده میشه)) یونجون فقط تا همینجا خوندو دست از خوندن کشید خنده تمسخرآمیزی کرد و گفت: باورم نمیشه طبق ی فن فیکشن ساده اینهمه چیز نوشته آخه کی باور میکنه اینا واقعین؟!!
تیمام شددد:′)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
های مای بیوتیفول ریدرز•-•🐬💜
پارت¹⁰داستان منتشر شد؛]🌱💚
گفتم بهتون بگم که بخونین و لذت ببرین🌝💛
حمایت یادتون نره•~•🔥🧡
خیلی عالی بووود[=
تنکس ✨🤍
های مای بیوتیفول ریدر•-•🐬💜
پارت¹⁰داستان منتشر شد؛]🌱💚
گفتم بهت بگم که بخونیش و لذت ببری🌝💛
حمایت یادت نره بیب•~•🔥🧡
بابا خفنننننن
✨🤧💕
های مای بیوتیفول ریدر•-•🐬💜
پارت¹⁰داستان منتشر شد؛]🌱💚
گفتم بهت بگم که بخونیش و لذت ببری🌝💛
حمایت یادت نره بیب•~•🔥
اوع،قشنگ بید🦦🌞👁👃👁
تنکیو:′]
لایک هم بکنی خیلی قشنگ تر میشه میدونستی؟✨😹💕
عع باش🗿🤚
های مای بیوتیفول ریدر•-•🐬💜
پارت¹⁰داستان منتشر شد؛]🌱💚
گفتم بهت بگم که بخونیش و لذت ببری🌝💛
حمایت یادت نره بیب•~•🧡
عاللییییی
تنکیو^-^
های مای بیوتیفول ریدر•-•💜
پارت¹⁰داستان منتشر شد؛]🌱💚
گفتم بهت بگم که بخونیش و لذت ببری🌝💛
حمایت یادت نره بیب•~•🔥🧡
اینرهمه صبر کردیم تا پارت رو بزاری
چرا انقدر کمممم🥲🥲🥲🫂🌹
عالی بود🫂🌹
تنکیو😹✨
ولی شرطش کمههه
های مای بیوتیفول ریدر•-•🐬💜
پارت¹⁰داستان منتشر شد؛]🌱💚
گفتم بهت بگم که بخونیش و لذت ببری💛
حمایت یادت نره بیب•~•🔥🧡
میخواد کدون پسرو به دست بیاره؟ جیهوپ؟ اهه داستان رو یادم رفتتتت
🥺😹😹
آره جی هوون=]
ساری
هوم*
اههههه
هوپ*
عالی😺✨💕
✨🤍
^^
لایک هم کنی عالیتر میشه میدونستی؟🤧😹✨
های مای بیوتیفول ریدر•-•🐬💜
پارت¹⁰داستان منتشر شد؛]💚
گفتم بهت بگم که بخونیش و لذت ببری🌝💛
حمایت یادت نره بیب•~•🔥🧡
توبهترینییونو-؟:>
برایرسیدنبهاهدافتتلاشکنبهشونمیرسی*^*♛
سوآساماقرارههمهروباکامنتهاششادکنه:"]
هیق تنکیو^-^